❤گریه های آرشیدا برای رفتن به دردر❤
آرشیدا گلی خیلی ددری شده هر وقت که میبینه یکی داره حاضر میشه میدونه که میخواد بره بیرون و آرشیدا شروع میکنه به دست و پا زدن که بغلش کنم و ببرنش ددر😞 دیروز صبح که بابایی میخواست بره سرکار، آرشیدا کلی ذوق کرد و باباش هم بغلش کرد اما وقتی که من میخواستم آرشیدا رو از بغل باباش بگیرم بغل من نمیومد و خودشو محکم به باباش میچسبوند 😉 تا اینکه بالاخره بابایی به من گفت حاضر شو بریم بیرون یه دور بزنیم😎 منم سریع حاضر شدم و رفتیم بیرون و یه گوشواره حلقه ای کوچولو هم برای آرشیدا گرفتیم. الهی که مبارکت باشه دخترکم😙 گوشواره های پروانه ایتو گوشت کردیم و دیدیم برات بزرگه بخاطر همین یکی دیگه برات گرفتیم تا فعلا اونو بندازی و بزرگتر که شدی گوشواره پروانه ای...
نویسنده :
مامان آرشیدا
14:19
دختر هشت ماهه من👩❤💋
امروز آرشیدای من هشت ماه و پنج روزشه دیروز دو قدم چهاردست و پا رفت با ترس و لرز و امروز هم دوباره داشت تمرین میکرد😉😉😉 دیروز تو شیشه شیر آرشیدا گلی آب ریختم و در کمال ناباوری دیدم داره میخوره و خوشش اومده آخه قبل از این از شیشه شیر بدش میومد از دیروز دیگه هروقت که تشنش میشه شیشه شیرو برمیداره و آب میخوره و خودش هم کلی از این کارش ذوق میکنه😊😊😊 آرشیدای من وقتی که یه روزش بود از نگاه کردن و بوییدنش سیر نمیشدم حس میکردم بچه یه روزه خیلی شیرینه چند روز که گذشت میگفتم نوزاد زیر چهل روز خیلی شیرینه سه ماهش که شد میگفتم بچه سه ماهه شیرین ترین موقعشه چهار ماهه که شد گفتم بچه چهار ماهه خیلی شیرینه شیش ماهه که شد گفتم بچه شیش ماهه از موقع های دیگ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
14:22
😚آرشیدای من 8 ماهه شدنت مباررررررک😚
سلام دخمل ناناسیم هشت ماهگیت مبارک باشه مامان جون. آرشیدام تازگیا دست زدن یاد گرفته😉😍😚😘😙 ...
👰
👰اولین عروسی رفتن آرشیدا عسل👰
امشب یعنی دوم خرداد 95 مصادف با نیمه شعبان رفتیم عروسی دخترعمم(دختر کوچیکه عمه دل آرا) اولین عروسی بود که میرفتی عشقم انشاالله عروسی خودت عروسک نازم. شما تو عروسی خیلی ساکت و مودب بودی و اصلا قر نزدی و کلی بهمون خوش گذشت. ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
3:32